کتاب "مثل رود که جاری است" را میتوان به عنوان یک مجموعه ادبی پندآموز که نوشتههای کوتاه و یادداشتهای روزانه کوئیلو را در خود جای داده و دنیای احساس و اندیشه او را پیش رویمان نقش میزند، مورد مطالعه قرار داد و از فلسفهی سادهی پنهان در دل کلماتش بهرهمند شد.
از قضا یک هفته بعد چیگان درخواست طلاق داد. کی فکر میکرد این حیف نان بتواند چنین اقدامی بکند؟ لابد پدر و مادرش این برنامه را ریختند و با استفاده از نفوذی که داشتند دادگاه او را جلو انداختند...
عمویم راستهی کتاب فروشان نیویورک را نمیشناخت، پانزده سال گذشته در شیکاگو زندگی میکرد، اما فکر میکرد اگر به خیابان چهل و دوم و ششم برویم شاید چیزی گیر بیاوریم...