جاناتان ابرستاره دنیای نقاشی و شخصیت اصلی این نمایشنامه، دچار بحران هویت شده است و هدف راستینش را در دنیای هنر گم کرده است. به این امید که بتواند شور و اشتیاق روزهای جوانی و خویشتن از دست رفته اش را بازیابد، در سفری به دیدن پاتریشیا، عشق قدیمی اش می رود.
نمایشنامه "دنیا میایستد" ماجرایی را روایت میکند که طی آن تصور مرگ و امکان زندگی در فضایی گروتسک و موقعیتی دشوار به تصویر کشیده میشود. شخصیتهای این نمایشنامه نیز هر کدام بهنوعی با این مفاهیم دست به گریباناند. همچنین نمایشنامه "جراحت" ماجرایی عاشقانه را در بستر قدرت و ریاکاری روایت میکند. فضایی که در آن معناها ناتمام مانده و هیچچیز فرصت کامل شدن نمییابد.
"شک"، داستانی پر کشش دربارهی سوءظن است که به قالب رفتار یک کشیش درآمده و بیش از آن که دربارهی رسوایی باشد، پرسشهایی ظریف در باب قطعیت اخلاقی را پیش میکشد. چیزی که به ندرت در این ایام رخ میدهد.
«ندیده» رفت و آمدی است میان گذشته و حال. شخصیتها با پرسشهایی بیپاسخ و پیامد تصمیمهای گذشتهی خود روبه رو میشوند و اکنون نیز ناچارند تصمیمهایی تازه بگیرند. اما هر تصمیمی بر سرنوشت خویش و دیگری تأثیر میگذارد.