کتاب "مثل رود که جاری است" را میتوان به عنوان یک مجموعه ادبی پندآموز که نوشتههای کوتاه و یادداشتهای روزانه کوئیلو را در خود جای داده و دنیای احساس و اندیشه او را پیش رویمان نقش میزند، مورد مطالعه قرار داد و از فلسفهی سادهی پنهان در دل کلماتش بهرهمند شد.
داستانهای کوتاه گردآوری شده در این کتاب، سعی دارند به خواننده تفهیم نمایند که چشمکهای خداوند اکثراً درست سر وقت به ما میرسد و بسیاری از اتفاقات عجیب و غیرقابل پیشبینی در واقع تجلی ذات خداوند هستند.
در پنج داستان گالری امیال بشری، تلخی و تباهی این روزگار هم جریان دارد، با این همه پایان آنها رو به روشنایی و امید است و روایت سرخوشانهی نویسنده باعث شده که فضای داستانهای کتاب عبوس و تیره نباشد.
ادبیات کلاسیک ایران گنجینه ای غنی از اندرزها مثلها مثلها سخنان بدیع و لطایف ظریف است که در قالب قصه باز گفته شده تا تلخی اندرز را با شیرینی و حلاوت زبان قصه بی اثر گرداند.