سفرهای گالیور با نام فرعی سفرهایی به میان برخی از اقوام دوردست جهان در چهار بخش به شرح ماجراجوییهای دورودراز لموئل گالیور میپردازد که شانزده سال و هفت ماه طول میکشد
در کتاب «هتل شبحزده» نوشتهی ویلکی کالینز، ترجمهی محمود گودرزی میخوانید: پزشکی متشخص و مشهور در مطب خود نشسته و باید بهزودی بر بالین بیماران بستری خود حاضر شود. میانۀ قرن نوزدهم است و همان آداب و رسوم بر مناسبات اجتماعی جاری است. پزشک در شهر خوشنام است و برنامۀ کاریاش هم پُر است؛ یا در مطب بیمار دارد، یا باید بر بالین مریضی حاضر شود و از درد او بکاهد. ناگهان خدمتکارش به او اطلاع میدهد که خانمی برازنده از راه رسیده و میخواهد فوراً ایشان را ملاقات کند. در نخستین دیدار و در پاسخِ نخستین پرسش، خانم از پزشک میپرسد: «بهنظر شما من دیوانهام یا خودِ شیطان؟»
کاندید پرسید: «حقیقت دارد که مردم همیشه در پاریس خنداناند؟» کشیش پاسخ گفت: «بله، اما از روی دلخوری و عصبانیت؛ چون مردم با قهقهههای بلند از همه چیز مینالند. اینجا حتی نفرتانگیزترین کارها را با خنده انجام میدهند.»