دیگر آرزویی برایم نمانده تنها سوالم که بی جواب مانده آن است که تو با این عظمت چگونه در این چراغ کوچک جا میشوی چگونه تو به درون چراغ راه پیدا کردی چگونه میتوانی آرزوهای اربابانت را برآورده کنی من دلم میخواهد جای تو باشم .
صدای پر و بال پرنده در هوا بلند شد. نگاهم واگشت به قاب پنجره. پشت شیشه گنجشکی بال بال می زد، سایه هیکلم با صندلی و میز در قاب پنجره تابی خورد و واژگون شد.
«پترزبورگ» آینهای است از سن پترزبورگ اواخر قرن نوزدهم در هجمهی اختناق و بوروکراسی کشندهی تزاری، سنتهای ارتجاعی و ضدعقلانی و دستوپازدن بیهوده برای گذر به سوی توسعه.
بار دیگر طعم هوای آزادی را چشید اما گرد و خاکی خفه کننده و گرمایی طاقت فرسا هوا را در بر گرفته بود و چیزی به جز کفش های ورزشی و کت و شلوار آبی رنگش انتظار او را نمی کشیدند.
تومریس اویار از بهترین نویسندگان معاصر ترکیه است که عمده فعالیت او در نوشتن داستان کوتاه میباشد. او زبانی بسیار حساس و لطیف دارد که احتمالاً بهرابطهی تنگاتنگ او با شاعران ترکیه برمیگردد.