این کتاب، تصویری عمیق و تکان دهنده از زندگی در حاشیه جامعه، مبارزه با اعتیاد و قدرت رستگاری را به نمایش می گذارد. جیمز بوئن، با زبانی ساده و صمیمی، خواننده را به سفری درونی در اعماق وجود خود میبرد و او را با زوایای پنهان زندگی معتادی در حال بهبودی آشنا میکند.
در ابتدای داستان، جیمز را در حالی میبینیم که در خیابانهای لندن سرگردان و تنهاست. او سالهاست که با اعتیاد به هروئین دست و پنجه نرم میکند و امیدی به آینده ندارد. اما ملاقات اتفاقی او با باب، گربه ای زنجبیلی و آسیب دیده، همه چیز را تغییر میدهد.
باب، با وجود اینکه خود نیازمند مراقبت است، به جیمز احساس مسئولیت و هدفمندی میبخشد. جیمز که تا پیش از این فقط به فکر تامین مواد مخدر خود بود، حالا باید به فکر تامین غذا و سرپناه برای باب نیز باشد. این موضوع، به او کمک میکند تا از خود و اعتیادش فاصله بگیرد و به دنبال راهی برای بهبود زندگیاش باشد.
یکی از نکات برجسته در این کتاب، توصیف جزئیات زندگی جیمز و باب در خیابان است. جیمز با صداقت تمام، از سختیها و چالشهای زندگی در حاشیه جامعه میگوید. او از مبارزه برای یافتن غذا و سرپناه، از تحقیر و تبعیض مردم و از وسوسههای دائمی اعتیاد صحبت میکند.
اما «گربه ای خیابانی به اسم باب» فقط روایت رنج و مشقت نیست. این کتاب پر از لحظات شیرین و خاطره انگیز از دوستی جیمز و باب است. ماجراهای آنها در خیابان، رفتارهای شگفت انگیز باب و عشق بی قید و شرط آنها به یکدیگر، لبخند را بر لبان خواننده می آورد