باید بگذاری که زمان بگذارد تا گذشته رسوب کند در وجودت. تا زخم ببندد. بدترین راه برای فراموشی یکی، جایگزین کردن دیگری است. باید عشق خودش اتفاق بیفتد.

هلیکوپتر زرد رنگ بعد از آنکه بر فراز آسمان پستخانه چرخی زد در چمن یک دست سبز محوطه باز رو به خیابان به زمین نشست و ....

دانش‌آموز مفلس اثر اوسامو دازای، اثری کوتاه اما عمیق است که به سبک خودزندگی‌نامه‌ای و با نگاهی درون‌نگرانه به زندگی یک جوان مفلس و سرگشته می‌پردازد....

موضوع در حقیقت این بود که من نمی‌توانستم جلب نظر کنم. او این دنیا را خوب می‌شناخت و راه جلب نظر را خوب یاد گرفته بود. صدایش را بالا و پایین می‌کرد....

زمانی که با آن مرد خپله داشتیم پدرم را بر سکویی از موزائیک های خال خالی سفید و سیاه میشستیم مدام حس میکردم پدر لبخند میزند؛ نه اینکه فقط لبخند بزند، بلکه انگار به من لبخند میزد.

از دور که نگاهش کنی، به نظر یک درخت می‌آید. جلوتر که بروی این‌جوری نیست. سه تاست. یکی سالم و سرحال و چترانداخته. یکی کج...