مرد کمدی آینهای است که از زوایای غیرمنتظره، تصویری نامتعارف اما آشنا از زندگی به ما نشان میدهد؛ تصویری که شاید ترجیح میدادیم نبینیم، اما نمیتوانیم از آن چشم برداریم.
کتاب "مثل رود که جاری است" را میتوان به عنوان یک مجموعه ادبی پندآموز که نوشتههای کوتاه و یادداشتهای روزانه کوئیلو را در خود جای داده و دنیای احساس و اندیشه او را پیش رویمان نقش میزند، مورد مطالعه قرار داد و از فلسفهی سادهی پنهان در دل کلماتش بهرهمند شد.
داستانهای کوتاه گردآوری شده در این کتاب، سعی دارند به خواننده تفهیم نمایند که چشمکهای خداوند اکثراً درست سر وقت به ما میرسد و بسیاری از اتفاقات عجیب و غیرقابل پیشبینی در واقع تجلی ذات خداوند هستند.
فرهاد کشوری در کتاب «تونل» با زبانی ساده و روان به تلفیق واقعیت و خیال برای بیان داستانهایی رازآلود از جهان امروزی میپردازد. گویی به دنبال بهانهای برای زیباتر جلوه دادن دنیای وارونهی کنونی میگردد.
ایستادهام جلوی آیینه و زیپ لباس صورتیام را کشیدم بالا. مامان دوخته بود برایم. لپهایم رنگ لباس شد. ازش خوشم آمد. چرخیدم دور خودم. دامن دایره زد و رفت بالا و پاهای تپلم توی آیینه پیدا شد در اتاق بسته شد و بابا آمد توی آینه. نگاهش مثل همیشه نبود....