کتاب نازنین و بوبوک منتخبی از داستان های کوتاه داستایفسکی است. تمام داستان های این کتاب بجز داستان بوبوک از کتاب "یادداشت های یک نویسنده"ی او گرفته شده اند. کتاب یادداشت های یک نویسنده مجموعه ای از آثار داستانی و غیرداستانی داستایفسکی را در خود جای داده است و در دو جلد به چاپ رسیده است. جلد اول آن بین سال های 1873 و 1876 منتشر شد. مطالب این کتاب بخش هایی از مجموعه مطالبی است که او برای گاهنامه ای که خود پایه گذاری کرده بود می نوشت.
کتاب نازنین و بوبوک از دو داستان کلی تشکیل شده است: داستان نازنین و داستان بوبوک. داستان نازنین شامل 6 فصل است که به ترتیب عبارتند از: من که بودم و او که بود، پیشنهاد زناشویی، نجیب ترین مردم باش ولی خودت باور مکن، همه نقشه همه نقشه، نازنین عصیان می کند و یک خاطره ترسناک. داستان بوبوک نیز شامل 5 فصل است که این 5 فصل عبارتند از: یک رویای پر از غرور، ناگهان نقاب افتاد، خوب می فهمم، فقط پنج دقیقه دیر شد و بوبوک.
فیودور میخایلوویچ داستایِفسکی یا فیودور میخایلوویچ دوستویِوسکی؛ زادهٔ ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ – درگذشتهٔ ۹ فوریهٔ ۱۸۸۱ نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار روسی بود. داستایفسکی عمق و فراز جامعهٔ روسیه را تجربه کرد. شخصیتهای او در همهٔ رمانهایش با مشکلات روانشناسانه و عاطفی درگیر هستند اما مهمتر آنکه کتابهایش از آموزههای ایدئولوژیک زمان خود الهام میگرفتند. رمانهای مشهور او جنایت و مکافات (۱۸۶۶)، ابله (۱۸۶۹)، جنزدگان (۱۸۷۲) و برادران کارامازوف (۱۸۸۰) هستند.
خانوادهٔ داستایفسکی آبونمان مجلهٔ مشهوری بود که باعث شد تا او از کودکی در جریان ادبیات معاصر روسی و غیرروسی قرار گیرند. داستایفسکی ابتدا در بهترین مدرسهٔ خصوصی مسکو تحصیل کرد. پس از مرگ مادرش، مجبور به ترک مدرسهٔ شبانهروزی شد و به دانشگاه فنی و مهندسی نظامی اعزام شد. ترجمههای او در سال ۱۸۴۳، مانند اوژنی گرانده بالزاک چندان موفق نبودند. اولین رمان او بیچارگان بود که مورد استقبال منتقد مشهور آن زمان بلینسکی قرار گرفت. داستایفسکی به گروهی مخفی تعلق داشت هدفشان انقلاب علیه سرفداری بود. اعضای آن همراه با گروه بحث حلقه پتراشفسکی (که به دنبال راههای انقلابی نبود) بازداشت شدند.
با این بازداشت داستایفسکی وارد دنیای جدیدی شد و آنچه را قبلا صرفاً در رمانها خوانده بود، از نزدیک تجربه کرد. تاثیر این دوره، پس از بازگشت او به جامعه و تلاش برای دوباره پیدا کردن خود در جایگاه نویسنده، در آثارش بروز یافت. پس از بازگشت از تبعید دهساله در سیبری با نوشتن یادداشتهای زیرزمینی مسیر تازهای را در پیش گرفت که در مرکز ایدئولوژیک آخرین رمان او (مفتش اعظم) به اوج خود میرسد.
سالهای آخر عمر او، همزمان با قتل و آشوب در روسیه بود. در این میان، داستایفسکی و تورگنیف نماد دو رویکرد به این فضا بودند. داستایفسکی را (در کنار نیچه) میتوان نقطه اوج سنت رمانتیک در نظر گرفت.