رمان پیش رو روایت گر زندگی دختری به اسم ساره است. ساره بزرگترین فرزند خانواده و مطلقه است او بعد از فوت پدرش نان آور خانه می شود و برای گذران زندگی در یک فروشگاه لباس فروشی مشغول کار می شود؛ از قضا دست سرنوشت کسی را سر راهش قرار می دهد که زندگی او را دچار تغیرات و چالش هایی می کند، چالش هایی از جنس عشق..
کبریا را به تصویر می کشد که تنها امید زندگی اش، پسرش امید است؛ آن ها بنا به جبر روزگار و به خاطر شرایط نابسامان اقتصادی در محله ای نه چندان خوش نام زندگی می کنند و کبریا مجبور است برای گذران زندگی به دوخت و دوز مشغول شود که هرچند درآمد چندانی برایش فراهم نمی کند اما راه دیگری جز این ندارد.