پیغام را روی قطعه ای کاغذ یادداشت کردم تا بعد نتواند به پیش بینی ام شک کند. در ضمن به منظوری بسیار شاعرانه اضافه کردم یک شاخه گل سرخ هم بیاورد. چندی نگذشت که همراه همسرش وارد شد. چیزهایی که از او درخواست کرده بودم و مایع ظرفشویی هم همراهش بود؛ درست از همان مایعی که ما همیشه مصرف می کردیم. هردو، حتی اندکی شرمنده، گفتند سوپر مارکت باز بود و فکر کردیم بهتر است این را هم برای شما بخریم.