بیشتر قسمتهای کتاب، نامههایی هست که افراد مختلف برای میشل عزیزشون نوشتند. میشل تنها پسر خانواده و عزیزکرده پدر است که مدتی درگیر قضایای سیاسی بوده و اکنون کشور را ترک کرده، دوست صمیمیاش، مادرش، خواهرش و دختری که با او رابطه داشته برایش نامه مینویسند و از زندگی خود میگویند و او نیز گاهی جوابهای کوتاه میدهد.
«جیووانی اپیس کوپو» مردی است که پسر کوچکش «شیرو» را به تازگی از دست داده و از طرفی با مرد خلافکاری به اسم «جولیو وانزر» آشنا شده است که او را برده و مطیع خود ساخته است. او با خانم «جینورا» آشنا میشود و از او خواستگاری میکند، اما...