آرام در هجده سالگی احساس کرد که باید تصمیم خود را در انتخاب یکی از دو راه بگیرد. یعنی یا کشیش بشود و یا از آراکسی که از دل و جان به او عشق میورزید، خواستگاری کند.
اگر انسان نبود، هنر و ادبیات خلق نمی شد ولی آیا می توان گفت اگر آثار هنری و ادبی در ارتباط با انسان قرار نگیرند، دیگر هنر و ادبیات نیستند؟ آیا یک تابلوی نقاشی در جایی که هیچ انسانی نیست، باز هم اثر هنری است؟
تک تک آدمها را دوست می داشتم، اما هیچگاه به حضور در جمع آنان اشتیاق چندانی نداشتم. هیچگاه در نظر اول از کسی خوشم نیامده است؛ گمان نمی کنم هرگز در کوپه قطار با کسی که نمی شناختم حرف زده باشم.
…پل دارد جسورتر می شود. می گوید در عالم همه چیز نقطه ی آغاز مشخصی داشته، و پایانی هم خواهد داشت. پل می گوید، یک روز، همه ی چیزهایی که می شناسیم، ناپدید می شود. این حرفی است که او می زند…
این کتاب قرار است به نوعی مدرسهی نوشتن باشد، در حقیقت یادآوری میکند که زندگی چیزی خاص و معجزهای فوقالعاده است که باید آن را با شگفتی سپری کنیم، بهجای اینکه با تنش و فشار روحی و بیتوجه آن را بهسختی پشت سر بگذاریم.
کانگ چول هوان در این کتاب قصهی واقعی زندگی خود را تعریف میکند. این مرد جوان، زادهی کره شمالی، زمانی که ۹ سال بیشتر نداشت همراه با دیگر اعضای خانوادهی خود به ۱۰ سال اقامت در یکی از اردوگاههای کار اجباری کره شمالی محکوم شد.
این کتاب ایدههای فلسفی دلوز و روند سیر و تحول آن را برای مخاطب بهشکلی شفاف و ساده روشن میکند و به متون و آثار بهجامانده از او میپردازد. اثر حاضر در حقیقت دریچهای برای ورود به دنیای فلسفه و اندیشهی ژیل دلوز است.