روزی داشتم به پادکست هفتگی ریچل هالیس نویسندۀ کتاب صورتت را بشور دختر جان گوش میدادم. گفت: «اگر رؤیایی دارید، اگر میخواهید کاری را انجام دهید، فقط حرف نزنید. از همین حالا عمل کنید. اگر میخواهید نویسنده شوید، شروع به نوشتن کنید.» این حرفها باعث شد چراغی در ذهنم روشن شود، تلنگری به من زد و بعد از آن شروع به نوشتن کردم؛ در واقع جرئت پیدا کردم که این رؤیایم را دنبال کنم، از ذهنم بیرون بکشم و برای تحققش تلاش کنم.
وقتی شروع به نوشتن کردم، مثالها و مواردی برای ادامۀ کتاب پیش میآمد و در ذهنم نقش میبست که به من ثابت شد فقط کافی است رؤیاهایمان را دنبال کنیم. مسیر آرامآرام باز میشود و خدا راه را هموارتر میکند، فقط باید با همۀ دستاندازها در مسیر باقی بمانیم و خارج نشویم.
روی تابلوهای فروشگاههای توت طلایی، شرکت بستنی زنجیرهای، نوشته شده است: «رؤیاهایت را دنبال کن، آنها راه را بلدند». واقعاً رؤیاهایمان راه تحقق یافتن را بلدند، فقط باید شروع کنیم.
نوشتههای این کتاب حرفهایی است که میدانیم، ولی به آنها بیتوجه هستیم.
امیدوارم دلنوشتههایم تلنگری باشد برای ساختن زندگی بهتر و آرامتر، برای ساختن جهانی ایمنتر و شادتر برای خود و دیگران.
حرفهایم را بهعنوان خواهر، دختر یا دوست خود بخوانید. کسی که یکی از آرزوهایش دیدن شادی و آرامش در زندگی شماست.
در آخر فقط یک جمله و ختم کلام:
«برای تبدیل شدن به بهترینِ خودتان تلاش کنید. بهترینِ خودتان، نه بهترین از نظر دیگران.»