اعتراف میکنم که هدف قاطعانهی من نوشتن یک تقلید ادبی بود. یک تقلید خاص. منظورم تقلیدی برای دستیابی به یک هدف آزمایشی است. در یک کلام میخواستم به منابع تئاتر خودمان برگردم تا فارسهای قدیمی را دوباره زنده کنم مانند کاری که نویسندگان قرن هفدهم کردند و از ایتالیاییها وام گرفتند. من شکل جملات و برش صحنهها را طوری از مولیر گرفتم که هیچ کس از آن بیخبر نباشد. اگر مایل باشید. خط به خط مراقب بودم که نمایشنامهام بیتکلف، بدوی و حتی ساده لوحانه باشد. یک طرح که همچون نخ ظریف است نه فقط واقعههای غیر منتظره و ناگهانی که امروزه در تئاتر ما متداول است. شخصیتپردازیهای هنری، وضعیتی که با پیچیدگیهایش تا گرهگشایی ادامه پیدا میکند و این گرهگشایی با منطق خود وقایع و بدون هیچ تصنعی شکل میگیرد. تنها بداعتی که برای خودم مجاز دانستم، پوشاندن لباس شخصیتها مثل خودمان و قراردادنشان در محیط خودمان بود. من میخواستم واقعیت معاصر زمان حال را با واقعیت بشری بسازم که متعلق به همهی اعصار است.
امیل زولا