جاناتان ابرستاره دنیای نقاشی و شخصیت اصلی این نمایشنامه، دچار بحران هویت شده است و هدف راستینش را در دنیای هنر گم کرده است. به این امید که بتواند شور و اشتیاق روزهای جوانی و خویشتن از دست رفته اش را بازیابد، در سفری به دیدن پاتریشیا، عشق قدیمی اش می رود.
در مسافرخانهای دورافتاده در سرزمینی بیافق مادر و دختری زندگی میکنند که رؤیای رفتن در سر دارند. پسر خانواده پس از بیست سال دوری به سرزمینش باز میگردد که مادر و خواهرش را بازیابد و خوشبختشان کند. او را به جا نمیآورند. آلبر کامو از این «سوء تفاهم» تراژدی مدرن و تکاندهندهای میآفریند.