Close
(0) سبد خرید شما
شما هیچ موردی در سبد خرید خود ندارید
دسته بندی ها
    Filters
    امکانات
    جستجو
    نویسنده: حامد صحت

    کتاب اومامی

    650٬000 ریال
    همین جور گریه می‌کردم. بی‌امان. بی‌اختیار. انقدر که دیگه کم‌کم عقم گرفت و‌یهو بالا آوردم. آب سیاه خون آبه‌ای که تموم نشدنی بود.
    شابک: 9786225636859
    ناشر: یکشنبه
    وضعیت موجودی: موجود

    همین جور گریه می‌کردم. بی‌امان. بی‌اختیار. انقدر که دیگه کم‌کم عقم گرفت و‌یهو بالا آوردم. آب سیاه خون آبه‌ای که تموم نشدنی بود. می‌تونستم بوی تعفنش رو بفهمم. تو کثافت خودم شنا می‌کردم و بالاخره تو همون کثافت هم خفه شدم. مردم... بوی عفونت مورچه رو مست می‌کنه. یه مورچه اومد. به عنوان تست به گاز کوچولو ازم کند. خوب که مزه مزه کرد خوب که مست شد، رفت باقی مورچه‌ها رو هم خبر کرد. مورچه... مورچه.... خوردنم خوردنم... من از مورچه متنفرم واسه‌م تداعی‌کننده‌ی روند تجزیه شدن جسم هست. مورچه نه روی زمین خوبه نه زیر زمین... بالا آوردن‌های گاه و بی‌گاه کم کم شد روزانه درست بعد از هر وعده غذا. همیشه هم یه تیکه یخ تو دهنم قرچ قرچ، بلکه بره، بی‌فایده بود. استفراغ عفونت. تو به سطل فلزی که روش عکس باز لایتییر کارتون توی استوری یک بود و داشت می‌گفت پیش به سوی بی‌نهایت و فراتر از آن بی‌نهایتی در کار نیست.... وقتی بچه بودم تو اون سطل فلزی سرباز جنگیام رو نگه می‌داشتم تا گم و گور نشن. سطل باز لایتییر درب و داغون شد، اما موند. ولی همه اون سربازا یکی یکی گم و گور شدن، درست مثل خونه‌ای که به مرور زمان فرسوده میشه اما برقرار می‌مونه. ولی اهالی خونه، دونه به دونه میرن و ناپدید میشن. یه صبح زود، مثل به مرده متحرک سطل فلزی باز لایتییر زیر بغلم، پاشدم رفتم همون بیمارستانی که قلبم رو با بالون فرستادن آسمون. وسط سالن فریاد زدم.... من... سرطان دارم.....

    مشخصات محصول
    تعداد صفحه41
    نوبت چاپ1
    قطعرقعی
    نوع جلدشومیز
    سال انتشار1403
    مشخصات محصول
    تعداد صفحه41
    نوبت چاپ1
    قطعرقعی
    نوع جلدشومیز
    سال انتشار1403