لولو بت، دختری سی و چند ساله است که به همراه مادرش در خانهی خواهر و شوهر خواهرش زندگی میکند و به پاس محبت آنها که به او و مادرش سرپناه دادهاند همچون خدمتکاری تمام کارهای خانه را انجام میدهد. نه دوستی دارد و نه برای گردش و تفریح از خانه بیرون میرود. به گمانش دیگر از او گذشته که از سرگرمیهای جوانان در زندگی لذت ببرد تا اینکه تیلیان برادر شوهر خواهرش پس از سالها زندگی در کشورهای دیگر به خانهی آنها میآید و لولو برای نخستین بار طعم اندکی ماجراجویی را میچشد. هر چند اوضاع آنگونه که انتظار دارد پیش نمیرود.
در عصری که تئاتر هنری تصنعی به شمار میآمد و از لباس بازیگران گرفته تا گفتار و رفتارشان روی صحنه همه چیز پرزرق و برق و باشکوه به نظر میرسید. رونا گیل با بیپروایی تمام قانونهای مرسوم درامنویسی را زیر پا میگذارد و در قالب کمدی رفتار کاراکترهایی خلق میکند که به جای سخنرانیهای پرطمطراق، بذله گوییهایی هوشمندانه و فلسفهبافی، دیالوگهایی پیش پا افتاده و بسیار معمولی میگویند. انگار همان آدمهایی هستند که در خانه محل کار و کوچه و خیابان میبینیم. با این تفاوت که اکنون روی صحنه آمدهاند و زیر نور پروژکتورهای تماشاخانه زندگی پوچ خود را میگذرانند. رونا گیل نمایش نامهای "میس لولو بت" را از زمان خودش به همین نام اقتباس کرده است. بر خلاف شیوهی متعارف در آن دوران، در این اثر از شرحهای طولانی صحنه خبری نیست و آدمها به شکلی غافل گیرکننده واقعی به نظر میآیند. به عقیدهای رابرت بنجلی، گیل برای نخستین بار در تاریخ ادبیات آمریکا تصویر ایدهال زندگی خانوادگی آمریکایی را در هم میریزد و با شهامت تمام حقیقت تاب را نشان میدهد. هر چند ممکن است این حقیقت در ظاهر ملالآور و کسلکننده باشد. در واقع گیل این ریسک را میپذیرد که با نشان دادن واقعیت محض ممکن است مخاطب که به شکوه و جلال ساختگی تئاتر عادت دارد با اثر او ارتباط برقرار نکند. اما دست آخر شجاعت و نوآوریاش بیپاداش نمیماند و هم تماشاگران و منتقدان از نمایشنامهی او استقبال میکنند و هم برندهی جایزهی معتبر پولیتزر میشود.