زمانی که با آن مرد خپله داشتیم پدرم را بر سکویی از موزائیک های خال خالی سفید و سیاه میشستیم مدام حس میکردم پدر لبخند میزند؛ نه اینکه فقط لبخند بزند، بلکه انگار به من لبخند میزد.
مرد کمدی آینهای است که از زوایای غیرمنتظره، تصویری نامتعارف اما آشنا از زندگی به ما نشان میدهد؛ تصویری که شاید ترجیح میدادیم نبینیم، اما نمیتوانیم از آن چشم برداریم.
کتاب "مثل رود که جاری است" را میتوان به عنوان یک مجموعه ادبی پندآموز که نوشتههای کوتاه و یادداشتهای روزانه کوئیلو را در خود جای داده و دنیای احساس و اندیشه او را پیش رویمان نقش میزند، مورد مطالعه قرار داد و از فلسفهی سادهی پنهان در دل کلماتش بهرهمند شد.