ایستادهام جلوی آیینه و زیپ لباس صورتیام را کشیدم بالا. مامان دوخته بود برایم. لپهایم رنگ لباس شد. ازش خوشم آمد. چرخیدم دور خودم. دامن دایره زد و رفت بالا و پاهای تپلم توی آیینه پیدا شد در اتاق بسته شد و بابا آمد توی آینه. نگاهش مثل همیشه نبود....
در رمان "ساحره" لوزانو داستانی چند لایه، شاعرانه و پرکشش میسازد که در آن صدای دو زن از دو دنیای متفاوت، یکی روزنامهنگاری شهری، دیگری شمن و درمانگری بومی با هم آمیخته و روایتهایشان، همانند وردهایی جادویی، پرده از تبعیض، خشونت جنسیتی، و قدرت زنانه بر میدارد.
سه تلویزیون باقی مانده نشانش میدهند، از وقتی که لاغر لاغر بود و همه میگفتند یکی آمده که شریف خوانده است. خبر سوختن بانک تجارت را شبکه خبر زیرنویس کرده است. چرا باید مرگی چنین داشته باشد...
«عالیه شنل قرمزی است، مانده توی شکم گرگ و خبری از هیزمشکن مهربان نیست. عالیه خرگوش است؛ خوابیده زیر یک تکه چوب و تا ابد خواب هویجهای شیرین و آبدار را میبیند...
استاد فقیری با انتشار کتاب تحسین شده «دهکده پرملال» تحولی در داستاننویسی روستایی ما به وجود آورد. او در این مجموعه داستانها را به دور از تصور ساده لوحانه رمانتیک و غیر واقعی پیشین به شیوههای رئالیستی روایت میکند.