در کتاب «فواید اختاپوس بودن» با زویی آشنا میشویم. زویی مشکلات بسیاری در خانه دارد. او مجبور است از خواهر و برادر بسیار کوچکش مراقبت کند، چرا که مادرش در رستورانی مشغول به کار است و نمیتواند از بچهها نگهداری کند....
آگون جایی است که خدایان به صورت فانی باز میگردند و شکار میشوند. هر کس خدایی را بکشد، قدرت خدایان را به ارث میبرد و آن خدا میشود. خانواده لور آخرین آگون را ذبح کرده بودند. او مخفی شده است و در آگون بعدی دو خدا به دنبال او هستند تا به آنها کمک کند زیرا مشکلی پیش آمده است....
سوزی و فرنی دو دخترند که از پنج سالگی با هم دوستهای صمیمی بودهاند. آنها به هم قول دادهاند که هر وقت اخلاق یکی از آنها عوض شد دیگری به او یادآوری کندا وقتی آنها وارد مدرسهی راهنمایی میشوند. فرنی یواشیواش شروع میکند به عوض شدن و اخلاقش شبیه دخترهای لوسی میشود که فقط به فکر مدل مو و لباسشان هستند. سوزی که از این تغییرات خیلی ناراحت است و ...
«هستی» دختر 12 ساله و پرشر و شوری است. او عاشق ژیمناستیک و فوتبال است و از عروسک و کارهای دخترانه بیزار است. روزی بر اثر جنبوجوش فراوان دستش میشکند و پدر که در دریا روی نفتکش کار میکند، از اینکه نتوانسته به سر کار برود و مجبور است هستی را به بیمارستان ببرد خشمگین است؛ اما به زودی خبر بمباران شدن نفتکش و آتش گرفتن آن را میشنود و پدر و اهالی خانواده شکستن دست هستی را سبب خیر دانسته و به او افتخار میکنند...
در کتاب «جنگی که بالاخره نجانم داد» دوباره با آدای یازده ساله همراه میشویم؛ پای او بالاخره درمان شده و میداند آنچه مادرش میگفت حقیقت ندارد؛ او آسیبدیده و ناتوان نیست. اما این را هم میفهمد که دخترِ کسی نیست. پس آدا چه کسی است؟ جنگ جهانی دوم ادامه دارد و آدا و برادرش با سرپرست قانونیشان سوزان در کلبهای با خانم صورت اتویی- خانم تورتون- و دخترش زندگی میکنند...
در کتاب «قرنطینه» بیماری مسری و مهلکی به نام اسکورج در کشور شیوع پیدا کرده است. نگهبانها هر کسی را که مشکوک به این بیماری باشد به زور با خودشان میبرند تا برای اسکورجِ مرگبار آزمایش بدهد...