کتاب "باغبان شب"، دربارهی دو کودک ایرلندی تنهاست که برای کار به خانهای ترسناک و قدیمی در انگلیس سفر میکنند. اما این خانه و ساکنانش عادی به نظر نمیرسند...
همه از قضیهی تیمارستان گریلاک خبر دارند. این تیمارستان قرار بود محل نگهداری و درمان کودکان و نوجوانان روانی باشد؛ اما اوضاع اینطور پیش نرفت. پس از مرگ مرموز چند بیمار کمسنوسال، بیمارستان تعطیل شد و ساختمان متروک ماندهاش در دل جنگل پوسید...
داستان ایلیانا از غرب دریای سیاه شروع شد. دختری که همیشه داستان جمع میکرد و به نوشتن علاقه داشت؛ داستانهایی از گذشتههای شیرین کشورشان قبل از اینکه پیشوای کشورش خانهشان را خراب کند تا داستانهای عامیانهای که پدرش قبل از خواب برایش تعریف میکرد. اما بعضی قصهها آدم را توی دردسر میاندازند؛ مثل داستان خطرناکی که عمو آندری منتشر کرده و در آن حکومت کمونیست رومانی را به نقد کشیده بود.