کتاب "ملکان عذاب"، در نگاه اول رمانی تاریخی از چند نسل است که روایت میشود، ولی از زیر لایه متن درمی یابیم که شاید قصد نویسنده این نبوده و او به دنبال طرح سوالی بزرگتر در ذهن مخاطب است...
من نمى دانم چرا تصور مى كنيم كه آدميزاد مثل ساعت هاى شنى قديمى ست كه با برگرداندن آن به يكباره مى توان همه چيز را از نو شروع كرد؟ از نقطه صفر و بدون پيشينه قبلى با آمادگى كامل براى تبديل شدن به بهترين نسخه خود با تجربه گرفتن از ناكامى ها و سَرخوردگى هاى پشتِ سر!