قربونت برم ، چشم چشم ، میتونم؛ دیگه حرف از نتونستن و نشدن نمی زنم، به مامان سپردم دکتر و راضی کنه سیبیلشو چرب کنه به دو ماهی بهم فرصت بده اگر ببینه چرخ تشریفات خوب می چرخه پشیمون میشه
هوا گرم بود. ولی باد خنکی که اینک در نتیجۀ سرعت ماشین از شیشه به درون میوزید در مسیر جادۀ هموار، جانی به کالبد خستۀ مسافران میدمید. کمرها راست میشد و به خود نیرو میدادند تا با لبخندی مژدهبخش نگاهها را پاسخ گویند و با هم بیسخن لب به کلامی بگشایند.