جزيرهای پوشيده از شنهای سفيد! مكانی اسرارآميز كه آدميان و پريان دريايی كنار هم به سر میبرند. اما... اميلی با بيداركردن كراكن، هيولای افسانهای آبها، از خواب صدسالهاش همهچيز را خراب میکند. دخترک هیچ نمیداند که با چه دشمن ديرينهای دستوپنجه نرم میكند...
هركسی رازی دارد. راز من كمی متفاوت است. خودم تا اولين جلسهی شنا از آن بیخبر بودم. آخر پيشازآن هرگز اجازه نداشتم وارد آب بشوم. اما گویی شناکردن جزئی از طبیعت من است، درست مثل یک پری دریایی!
این کتاب با زبان ساده و جذاب از دل کودکانی روایت میشود که عاشق لحظات شاد و خاطرات زیبایی هستند که با پدر بزرگشان میسازند. کودک از پدربزرگش میگوید که با او بازی میکند داستانهای بامزه تعریف میکند، چیزهای تازه به او یاد میدهد و لحظات خوش و دلنشینی برای او به یادگار میگذارد.