"سایکوسیس 4:48" متنی است مُثله شده، در خود منفجر و فروپاشیده، چنانکه خودِ کین در یکی از همین قطعات مینویسد: «ذهن من توی هجومِ همین تیکهپارههای مُثلهشدۀ درهم و برهمه»؛ هجومی جنونآسا از مونولوگ، دیالوگ، اعداد، شعر، ارجاعات کتاب مقدسی، خطابه، هذیان و ...
«جک و نگرانی گندهبک» به بچههایی که از شکست خوردن میترسند، یاد میدهد چطور یک نگرانی گندهبک را کوچولوموچولو کنند تا برود پیِ کارش! و از حس خوبِ بعد از غلبه بر نگرانی لذت ببرند.
"حسرت"، به همهی آن شکافهای عظیمی که ما را دوشقه کردهاند، از منظر بخشی از طریقت شناخت خویشتنمان نگاه کرده و هرآنچه زندگی نشده است را بخشی از مسیر زندگی شده و درجریان میبیند که باید در پیاش بود.
رمان "جبران میکنم" درباره دختری جوان به نام فیکسی است که در خانوادهای پیچیده زندگی میکند. شعار پدر فیکسی این است: «خانواده مهمترین چیزه.» با درگذشت پدر، او در موقعیت بغرنجتری بین زندگی خانوادگی و زندگیای که آرزویش را دارد گیر میافتد...