متوجه شدم کنجکاوی عمیقی سرتاپای هولمز را فراگرفته است؛ از هاپکینز پرسید: «هاپکینز . . . مطمئنی این خانم ناشناس حتما از این مسیر عبور کرده؟» «بله قربان. راه دیگری نیست.»
سلام! من ایزیام، تنها دختر پدر و مادرم و دانشآموز کلاس چهارم «ج». چند تا دوست خوب دارم که با هم به یک مدرسه میرویم. اما مشکلاتی هم دارم؛ مثلاً اینکه خیلی وقتها مامان، بابا و معلمها، حرفهای من و دوستهایم را باور نمیکنند. البته این موضوع اصلاً باعث نمیشود که ما دربارهی چیزهای مشکوک تحقیق نکنیم. با ما همراه باشید تا شما هم نتیجهی تحقیقهایمان را بفهمید...
سلام! من ایزیام، تنها دختر پدر و مادرم و دانشآموز کلاس چهارم «ج». چند تا دوست خوب دارم که با هم به یک مدرسه میرویم. اما مشکلاتی هم دارم؛ مثلاً اینکه خیلی وقتها مامان، بابا و معلمها حرفهای من و دوستهایم را باور نمیکنند. البته این موضوع اصلاً باعث نمیشود که ما دربارهی چیزهای مشکوک تحقیق نکنیم. با ما همراه باشید تا شما هم نتیجهی تحقیقهایمان را بفهمید.