کتاب «خودت را تباه نکن» راهنمایی است برای کنارکشیدهها و شکستخوردهها. مانیفستی است برای تغییرات واقعی در زندگی و از بند رها کردن عظمت نهفته در روحتان. این کتاب صمیمانه و با شیوهای واقعی برایتان قلاب میگیرد تا بتوانید به مراحل بالاتری از استعدادهای واقعیتان صعود کنید.
متوجه شدم کنجکاوی عمیقی سرتاپای هولمز را فراگرفته است؛ از هاپکینز پرسید: «هاپکینز . . . مطمئنی این خانم ناشناس حتما از این مسیر عبور کرده؟» «بله قربان. راه دیگری نیست.»
بیشاپ در "کتاب خودت رو به فنا نده" به مخاطبین خود می گوید: «چشمانتان را به روی معجزهای که خودتان هستید، بگشایید. این چیزی است که فراموش کردهاید: شما معجزهای از وجود هستید.»
این داستان ماجراهای شاهزادهی بوهمیا، فلوریزل و همراه وفادارش، کلنل جرالدین، را دنبال میکند که طی ماجراجوییهای خود انجمنی مخفی از افرادی را کشف میکنند که قصد خودکشی دارند.
فیلسوف قرن بیستم، «کارل یاسپرس» میگوید ما چنان میراث آشفتهای را تحویل گرفتهایم که چه بسا بازسازی تصویر صحیحی از شخصیت واقعی سقراط هرگز امکانپذیر نباشد. با این حال قصههایی که روزگاری دربارهی او تعریف میشدهاند سزاوار آن هستند که یک بار دیگر برای خوانندگان معاصرِ علاقهمند به فلسفهی او تعریف شوند. بر این اساس، کتاب حاضر دربرگیرندهی روایتی غلوآمیز و نیمهساختگی از زندگی سقراط است تا اندیشههایش قابل فهمتر شده و پیوندهای آن با فلسفهی مدرن بارزتر نشان داده شوند. به نظرم این بهترین راه برای بهرهمند شدن حداکثر مخاطبان از داستان زندگی او خواهد بود.