کتاب بیگانهی آلبر کامو رمانی است که از ابتدای انتشار خود در دههی چهل میلادی، توجه خوانندگان بسیاری را به خود جلب کرده است. این کتاب را امیر جلالالدین اعلم به فارسی برگردانده است. این رمان فلسفی از سطور اولش پوچگرایی را در خود تثبیت کرده است و از بارزترین آثار فلسفهی اگزیستانسیالیسم به شمار میآید. عمدهی آثار کامو متعهد به مکتب اگزیستانسیالیسم هستند و گرچه خودش کتمان میکند، از متفکران این مکتب است. ریشهی تفکرات اگزیستانسیالیستی در کامو به کودکی سختش در الجزایر بازمیگردد. جایی که او از مادری اسپانیایی و پدری الجزایری متولد شد و کودکی و نوجوانی سختی را در فقر گذراند. کامو در سن 44 سالگی جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد و به دومین جوانترین برندهی این جایزه تبدیل شد.
کامو برای نوشتن رمان بیگانه از بخشی از خاطرات کودکی خود استفاده کرده است. داستان این رمان در دههی 30 میلادی در الجزایر اتفاق میافتد. داستان در دو بخش روایت میشود. شروع بخش اول یکی از تکاندهندهترین شروعهای ادبیات است. این بخش با مورسو شروع میشود. کارمندی درونگرا که در ابتدای داستان در مراسم تدفین مادرش شرکت کرده و از خود هیچ غم و تأثری نشان نمیدهد. حتی مطمئن نیست مادرش که در خانهی سالمندان زندگی میکرده، امروز فوت کرده است یا دیروز. مورسو در ادامهی داستان به عنوان شخصیتی بدون اراده و علاقه به پیشرفت در زندگی توصیف میشود. او ترجیح میدهد هر روز زندگیاش کاملاً شبیه به روزهای پیش باشد و هیج تغییری نکند. طی اتفاقاتی او مردی را میکشد و قسمت دوم کتاب محاکمهی او را نشان میدهد. محاکمهی مردی که در تمام عمر نسبت به همه بیتفاوت بوده و بالاخره اثر این جهانبینی را روی زندگیاش میبیند.