نویسنده قصهی ایوان ایلیچ، قاضی صاحبمنصبی را تعریف میکند که از نظر اجتماعی، فرهنگی، مالی و شغلی جایگاه درخوری دارد، اما از برقراری ارتباط میانفردی ناتوان است و از بیماری حادی رنج میبرد
آرزوهای بربادرفته داستان داوید سشار و لوسین دو روبامپره است که هر دو شاعرند و با هم دوستی دارند. داوید در طول داستان ابتکاری برای تولید کاغذ ارزان پیدا میکند و فریب سرمایهداران را میخورد؛ اما دوستش، لوسین، به شعرسراییهای ناب مشغول میشود.