"شهر و دیوارهای نامطمئنش" با داستان زوجی جوان و بینام آغاز میشود، پسر و دختری نوجوان که عاشق یکدیگرند. روزی دختر ناپدید میشود و غیاب او ذهن پسر را تسخیر میکند...
در این کتاب، نویسنده با لحن صمیمی و همدلانهاش، مخاطب را خطاب قرار میدهد و گویی در قالب نامههایی شخصی، همراه و همصحبت او در مسیر دشوار زندگی میشود...
وقتی دو خبرنگار جوان و رقیب هم به خاطر پیوندی جادویی عاشق یکدیگر میشوند، باید از اعماق جهنم عبور کرده و در جنگ میان خدایان سرنوشت خود را برای همیشه مهر و موم کنند...
احساسات عمیق به ما کمک میکند بفهمیم که احساسات سنگین و ژرف غیر طبیعی نیستند و میتوانیم از آنها با درکی عمیقتر بهره ببریم. ما نمیتوانیم جلوی جوشش احساسات را بگیریم اما میتوانیم یاد بگیریم چگونه با آنها به صلح برسیم.