در مرکز این نمایشنامه، شورش معدنچیان آستوریاس در سال ۱۹۳۴ قرار دارد؛ قیامی که به دنبال روی کار آمدن دولت محافظهکار اسپانیا، به شکلی خونین سرکوب شد. بیش از ۱۵۰۰ نفر جان باختند و حدود ۳۰٬۰۰۰ کارگر بازداشت شدند. کامو و همکارانش با تمرکز بر این واقعه، پرسشهایی بنیادین درباره عدالت اجتماعی، نقش دولت در سرکوب و مشروعیت خشونت انقلابی را مطرح کردند. نمایشنامه، علیرغم کوتاهیاش، میکوشد به جای پاسخ دادن، مخاطب را درگیر مواجههای اخلاقی و انسانی با رویداد کند. این نمایش در قالب تئاتر آگیتپرپ (agitation-propaganda) نوشته شده بود؛ سبکی هنری که هدف آن تحریک سیاسی و بیدارسازی مخاطب است. متن بهگونهای طراحی شده که گروههای آماتور بتوانند آن را بر اساس نیازهای اجرایی خود تطبیق دهند؛ رویکردی که کاملا با مأموریت "Théâtre du Travail" برای رساندن هنر به تودههای کارگری هماهنگ بود. با وجود تعهد رادیکال و نوآورانه نمایشنامه، در اوایل سال ۱۹۳۶، به دلیل فشارهای جناح راست، شهردار الجزیره از اجرای عمومی آن جلوگیری کرد. در نتیجه، "شورش در آستوریاس" هرگز در زمان حیات کامو روی صحنه نرفت. با این حال، همان سال توسط ادموند شارلو، ناشر فرانسوی و دوست کامو، منتشر شد. این نخستین اثر چاپشده کامو بود و او را به عنوان نویسندهای جوان اما درگیر با مسائل اجتماعی و سیاسی معرفی کرد.
اگرچه این نمایشنامه در سایه شاهکارهای متأخرتر کامو همچون "بیگانه"، "طاعون" و "افسانه سیزیف" قرار گرفته، اما از نظر تاریخی و فکری واجد اهمیت است. "شورش در آستوریاس" نقطه شروعی است برای اندیشههای اخلاقی و اگزیستانسیالیستی که بعدتر در آثارش به اوج میرسند؛ دغدغههایی مانند مقاومت در برابر ظلم، نقد قدرت دولتی، و جستجوی کرامت انسانی در دل تاریکی و شکست.
"شورش در آستوریاس" نهتنها سندی از جوانی و شور آغازین کامو است، بلکه جلوهای از پیوند ژرف میان تئاتر و تعهد سیاسی نیز به شمار میرود. این نمایشنامه، اگرچه کمتر دیده شده و خوانده شده، حامل دانههایی از اندیشههایی است که بعدها به بار مینشینند: تضاد میان عدالت و خشونت، میان کنش و تأمل، میان فرد و دولت. در جهانی که همچنان با پرسشهای اخلاقی درباره قدرت و مقاومت درگیر است، "شورش در آستوریاس" بهعنوان صدای جوانی اما هشیار، همچنان پژواکی دارد که شنیدناش ارزشمند است.