رمان "برآمدن آفتاب زمستانی" نوشته رضا جولایی، داستان پسری نوجوان به نام کامیار است و به تصویر کشیدن آنچه که بر او و خانواده‌اش در سال‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۲۳ اتفاق افتاده است، می‌پردازد.

یک روایت تکان‌ دهنده و در عین حال خیره‌ کننده است که مرزهای بین واقعیت و افسانه را در هم می‌ آمیزد.

قصه و راوی قصه درباره مأموری است که برای رسیدگی به شکایات افرادی به قصه‌ ای بینام و نشان آمده است...

«گشنگی» دومین رمان کتایون سنگستانی روایتی است از جهان آدم‌های فاتح. در نخستین رمان سنگستانی، جلبک، مخاطبان ذهنی جزئی‌نگر و طناز را دیدند که ابایی از نشانه رفتن شر ندارد

سکوت من گذشته دارد. به خاطر آن بارها تشویق شده‌ام. هفت هشت ساله بودم که دانستم هر بچه‌ای آن را ندارد.

داستان «تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت» نوشته‌ای است از یک نویسنده که به دعوت زن سابق خود، رهسپار یک جلسه در یکی از شهرهای شمالی ایران می‌شود تا بخش‌ هایی از آخرین رمان خود را به او بخواند.