اسماعیل میرزا فرزند دوم شاه طهماسب نیز در آنجا زندانی بود. داستان از آنجا شروع می شود که مرادبیک مأمور قلعه قهقهه می شود و به همراه زن زیبایش، قمر سلطان، و دختر زیبا و ماه رویش، گل حرم، راهی قلعه می شوند. گل حرم مدام در آرزوی ازدواج با ولیعهد ایران است اما کمترین توجهی به شاهزاده زندانی نمی کند زیرا فکر می کندکه او هرگز به سلطنت نمی رسد، حتی به خواستگاری او نیز جواب رد می دهد…