کتاب "ردپای شیطان"، داستانی شیطانی و مرموز با حوادث غیر منتظرهی پیشبینیناپذیر است که به طور هم زمان، زن و مردی را در عرصهی زندگی خصوصی و حرفهای، در تقابل با یکدیگر قرار میدهد.
در ابتدا ده نفر بودند که یک نامه ی رازآلود را از فردی ناشناس دریافت کردند؛ مجموعه ای عجیب و غریب از افراد کنجکاو که برای یک مهمانی آخر هفته به یک جزیره ی خصوصی کوچک در ساحل دون احضار شدند.
یک جراح پلاستیک به نام «مارک سایدمن» در بیمارستان به هوش میآید و درمییابد که خودش به شکل جدی آسیب دیده، همسرش تیر خورده و جانش را از دست داده، و دختر نوزادش، «تارا»، ربوده شده است...
سونومورا، دوست راوی داستان که تاکاهاشی نام دارد و نویسندهای جوان است، با او تماس میگیرد و میگوید با کدگشایی داستانی از ادگار آلن پو به این نتیجه رسیده که قرار است امشب قتلی در حومۀ شهر رخ دهد