کتاب خانه سوخته برابر با یک نمایشنامهٔ سوئدی است. برخی از شخصیتهای این نمایشنامه عبارتند از رنگرز، آجرکار، پیرزن، غریبه و دختر سنگتراش. داستان این نمایشنامه درمورد زنی است که پس از ازدواج ناموفق خود به خانهٔ پدری بازمیگردد و متوجه میشود این خانه در آستانهٔ تخریب است. زن در طول اثر با گذشتهٔ خود و خاطرات و روابط خانوادگیاش مواجه میشود و تلاش میکند معنای جدیدی برای زندگی خود پیدا کند. «خانهٔ سوخته» نمایشنامهای است که به بررسی موضوعات فلسفی و روانشناختی پرداخته و از طریق شخصیتهای پیچیده و دیالوگهای عمیق به این موضوعات میپردازد.
بخشی از کتاب
"از زندگی خسته شده بودم! مثل این بود که در یک تاریکی بزرگ دست و پا میزدم. نمیتوانستم بفهمم این جا باید چه کار کنم و فکر میکردم دنیا دیوانه است. این واقعیت است که زندگی هر طور که خودش خواسته پیش رفته. من ثروتمند و فقیر، سرفراز و سرشکسته بودهام. من یک کشتی شکسته از زلزله نجات یافتهام، اما زندگی هر طور که خودش خواسته پیش رفته. همیشه در هر ارتباطی به تکرار رسیدهام. من در یک موقعیت نتیجه یک موقعیت دیگر را به چشم دیدهام. در ملاقات با کسی یاد کسی دیگر افتادهام که در گذشته او را دیده بودم. اتفاقهایی در زندگی من رخ داده که بارها و بارها تکرار شده به طوری که بارها مجبور شدهام به خودم بگویم؛ این را قبلاً تجربه کردهام. این چیزی است که همه جا اتفاق میافتد و همه جا هم همین طور است. در جوانی میبینی که تارها یکی یکی تنیده میشوند. والدین، اقوام، رفقا، آشنایان خدمتکاران؛ تارهای بافتهای را تشکیل میدهند. بعداً در زندگی پود نمایان میشود. و بعد ماکوی سرنوشت است با نخی که به این طرف و آن طرف میچرخد. گاهی پاره میشود اما دوباره گره میخورد و مثل قبل ادامه پیدا میکند. بعد تق تق صدا میدهد و نخ به شکل حلقههایی در کنار هم قرار میگیرد و یک روز و شب بعد بافته آماده است. در پیری؛ وقتی که چشم یاد میگیرد چگونه ببیند متوجه میشوی که همه خردهها یک الگو یک رمز را شکل میدهند که حالا برای نخستین بار میتوان آن را رمزگشایی کرد؛ زندگی همین است و جهان باف آن را بافته است!"