علی خلیلی در 25 تیر ماه سال 1390 (شب نیمه شعبان) وقتی در خیابان متوجه تعرض چند جوان با حالت غیر طبیعی به دو خانم جوان میشود، جلو میرود و تذکر میدهد. دو خانم جوان موفق به فرار میشوند ولی شهید خلیلی با ضربه چاقوی یکی از جوانها زخمی و شاهرگ گردنش بریده میشود. کتاب "زخمی لبخند" روایتهایی از زندگی و شرح ماجرای آن شب و دو سال مجروحیت و نهایتاً شهادت علی خلیلی است که از زبان مادر و یکی از دوستان نزدیک این شهید عزیز روایت شده است.
ویکتوریا شواب، نویسندهی این مجموعهی جذاب، در هر جلد مخاطبانش را به چالش میکشد تا با ترسهایشان مواجه شوند. کتاب، علاوه بر برانگیختن حس ترس در مخاطب، او را درگیر احساساتی مثل همدلی نیز میکند.
سیلبر در کتاب "بهبود"، سرگذشت جمعی از شخصیتهای متفاوت را که در اثر تصادف و تقدیر زندگیشان به هم گره میخورد در داستانهایی به هم پیوسته حکایت میکند.