هوت دلش ماجراجویی میخواهد، اما اُلیو شجاعت لازم را برای کسب تجربههای جدید ندارد. اینبار نوبت هوت است که بهجای دو نفر شجاع باشد، دست اُلیو را بگیرد و به او یاد بدهد تا وقتی کنار اوست نباید از چیزی بترسد. جریان داستان هم مثل شخصیت هوت، خیالی است... داستان سفری که با بالنسواری شروع میشود و با قایقسواری در رودخانهی خروشان ادامه مییابد و با بازگشت به فضای امن خانه تمام میشود.
قبلا خانههای مردم را تمیز میکردم و حالا، باورم نمیشود که این خانه واقعا متعلق به من است. آشپزخانهای جذاب، بنبستی آرام و حیاط بزرگی که بچههایم میتوانند در آن بازی کنند. من و شوهرم سالها پسانداز کردیم تا بتوانیم به بچههایمان زندگیای را بدهیم که سزاوارش هستند.
چهل نامه کوتاه به همسرم مجموعهای از نامههایی است که نادر ابراهیمی هنگامی که مشغول یادگیری هنر خوشنویسی بوده به همسرش فرزانه منصوری نوشته است. وی در این نامهها درباره زندگیشان در کنار هم، عشق و مشکلاتشان صحبت میکند و آشکارا سختیها و اضطراب مشترکشان را مطرح میکند. برای ابراهیمی نوشتن این نامهها فقط فرصتی برای تمرین خوشنویسی نبود بلکه تمرینی برای کاوش و جست و جو در درک زندگی، عشق و رابطه زناشویی است.