این کتاب در مورد بیلی است. بیلی قرار است تابستان را همراه مادرش در خانهی دکتر لیبریس بگذراند و مادرش هم روی تز دکترایش کار کند. نه تلویزیونی هست و نه تبلتی! ولی ماجرایی هم هست که بیلی ترجیح میدهد تمام تابستان را در خانه بماند و تنها چیزی که میتواند او را مشغول کند همان کتابهای کتابخانهی دکتر لیبریس است. کتابهایی که تا باز میشوند اتفاقهای عجیبی در اطراف بیلی میافتد. مثلاً رابین هود و دار و دستهاش به سراغ او میآیند! اگر موقع خواندن کتاب رابین هود ناگهان ببینید خودِ جناب رابین هود جلوی چشمهای شما رژه میرود، چه میکنید؟ اول که بیلی فکر میکند اینها بازیگرند و گریم کردهاند، اما بعد متوجه میشود او واقعاً رابین هود است و کشف علت این ماجرا شروع داستان عجیب او در جزیرهی دکتر لیبریس است.