در این رمان، مک فادن خط باریک بین عشق و کنترل را بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه روابط بهظاهر بیگناه میتوانند به سرعت به چیزی بسیار شوم تبدیل شوند.
آیا خانه ها رازهای تاریک و سیاهی با خود دارند؟ آیا جسدها و ارواح در خانه ها باقی می مانند و در زمان مناسب بیرون می آیند؟ آیا گذر زمان خاطرات و شرارت ها را از بین میبرد؟
اینکتاب به اتکای یافتههای روانکاوانه و آموزههای عارفانه، بخش عمدهای از انگارهها و پیشفرضهای ناهشیارانهی ما را نسبت به دو مقولهی مهم «یادگیری» و « فراموشی» آنچنان دچار فروپاشی و جاگردانی بنیادی میکند که با حیرتی تکاندهنده درمییابیم که گویا تنها راه یادگیری پایدار چیزها، فراموشکردن عمیق آنها، و یگانه طریق فراموشی شدید چیزها، یادآوری عمیق آنهاست.