داستان، شرحی است از زندگی پسری که دچار اختلال در جنسیت میشود و سرانجام بدون پیشبینی وضعیت آینده با عمل جراحی تغییر جنسیت میدهد، اما او با این تغییر در جامعه سنتی که دارای هنجارهای خاصی است با مشکلات عدیدهای رو به رو میشود و ...
در خانه مجاور میکده از دیرباز زنی ساکن است که تخم مرغ و ماکیان می فروشد و معمولاً بر صندلی ننویی نشسته است. کلاغ او را میشناسد؛ حتی گاه گداری سری هم به او میزند.