با پيداشدن حلقهای مدفون زير شنها همهچيز تغيير میكند؛ حلقهای که بعد از رفتن به دست امیلی دیگر بيـرون نمیآيد! پيـداشدن این حلقــه چنــان نپتيــون، فرمانروای دریاها، را به خشــم مـیآورد كه امیلی را نفرين میکند و قايقش را به طوفان سهمگين اقيانوس میسپارد. چه چيز نپتيون را آنقدر به خشم آورد؟...
طوفانهايی عجيب در اقيانوس به راه افتاده كه دليل آن كابوسهای نپتيون، فرمانروای درياهاست. او معتقد است خوابهايش از تهديدی قريبالوقوع خبر میدهند. پس اميلی و آرون را به مأموريتی فوقسری میفرستد تا دليل اين خوابها را پيدا كنند....
این کتاب با زبان ساده و جذاب از دل کودکانی روایت میشود که عاشق لحظات شاد و خاطرات زیبایی هستند که با پدر بزرگشان میسازند. کودک از پدربزرگش میگوید که با او بازی میکند داستانهای بامزه تعریف میکند، چیزهای تازه به او یاد میدهد و لحظات خوش و دلنشینی برای او به یادگار میگذارد.
این کتاب روایت شیرینی از دنیای کودکانه و لحظات شاد برادرانه است. کودکی از برادرش میگوید و لحظاتی که با هم بازی میکنند با هم میخندند و در کنار هم چیزهای جدید یاد میگیرند با این داستان کودکان میآموزند که روابط خانوادگی چقدر ارزشمند هستند و چگونه میتوانند در کنار برادرشان لحظات خوش و خاطره انگیزی را خلق کنند.