جمشید ملک پور که در فضای فرهنگی ایران بیش تر به عنوان چهره ای تئاتری شناخته شده بود، با نوشتن رمان های «کاشف رویا» و «روز اول ماه مهر هرگز نیامد» نشان داده که دستی پرتوان در رمان نویسی دارد، نشان به آن نشان که دومین رمان او به فهرست نهایی برگزیدگان جایزه ی مهرگان ادب نیز راه یافت.
نسیمی از سمت رودخانه روی صورتش میوزید دستش را توی آب برد میخواست با دست آب بنوشد که زنی از رودخانه بیرون آمد قطره های آب از بدنش روی زمین می چکید و ساق پاهایش مثل آیینه میدرخشیدند.
من به راستی خیلی خسته ام خسته از دردی که میشنوم و احساس میکنم خسته از سرگردانی بر روی جاده ها تنها همچون سینه سرخی در باران هرگز یار غاری نداشته ام که زندگی ام را بی وقفه در کنارش ادامه دهم.
رمی: برادرم بهم یاد داده بود چه جوری بیسکویت هایی رو که شکل حیوون ان بخورم . می گفت اول پاهاشونو بخور . بعد بهم یاد داد هیچ وقت روی برف زرد رنگ راه نرم .