اینکتاب به اتکای یافتههای روانکاوانه و آموزههای عارفانه، بخش عمدهای از انگارهها و پیشفرضهای ناهشیارانهی ما را نسبت به دو مقولهی مهم «یادگیری» و « فراموشی» آنچنان دچار فروپاشی و جاگردانی بنیادی میکند که با حیرتی تکاندهنده درمییابیم که گویا تنها راه یادگیری پایدار چیزها، فراموشکردن عمیق آنها، و یگانه طریق فراموشی شدید چیزها، یادآوری عمیق آنهاست.
این واگشت وارونه از فرایند یادگیری و فراموشی آنگاه عجیبتر خواهد بود که بدانیم درونمایهی اصلی زندگی ما انسانها در اغلب موارد یا متأثر از آموختههایی است که هرگز به سطح هوشیار (یاد) نمیآیند و یا معطوف به آموزههایی است که همواره در سطح ناهشیار (نهاد) به یاد میآیند!