این اثر تبینی خاص از برنامهریزی درسی ارائه میکند که آن را در دامن «نظریه برنامهریزی» قرار میدهد. نویسنده باور دارد و استدلال میکند که برنامهریزی درسی یکی از علوم میانرشتهای است که همچون هنر عمل میکند: از سویی مبتنی بر ریاضیات است و بدین تعلق، با کمّیات و اندازههای واقعی و دقیق سروکار دارد و از سویی متکی به هنر است که بدین سبب آمیخته با خلاقیت و انعطاف معنادار است. برای نشان دادن این دو پدیده، نویسنده از تمثیل «گلیمبافی» استفاده کرده است که مبتنی بر درک عمیق و برآوردهای دقیق اقدام میشود و در فرایند عمل، تخیل و عواطف به مدد بافنده میآیند تا آنچه از پیوندهای پیچیده و گرههای متعدد و رنگهای گوناگون حاصل میآید هم نظم و هم زیبایی را به نحوی با خود به ارمغان آورد که از فایده واقعی آن نکاهد.
در نگاه نویسنده، برنامهریزی درسی عملی است که در آن بنیادهای کاملا علمی و مبتنی بر واقعیت با تخیل سازنده و آزاد برنامهریز پیوند میخورد تا دستاوردی موثر خلق حاصل گردد؛ دستاوردی که برنامهریز در قبال اثربخشی و کارآمدی و فایدهمندی آن مسئولیت میپذیرد. چنین عملی که در عرصه آموزش، اصولا نیازمند مشارکت گروههای مختلف است، با همان شرایطی به انجام میرسد که یک «ارکستر» با تمام بنیادهای هنری آن مبتنی بر محاسبه دقیق هر نوت و آهنگ به شیوه ریاضی عمل میکند. یک گروه هنری وقتی به ریاضیات متعهد است (نظم) بدان معنا نیست که از هنر (انعطاف) خارج شده است؛ بلکه بدان معناست که کاری را به انجام میرساند که مبتنی بر شناخت واقعیت و منتهی به عملی در درون واقعیت هستی است.
در این کتاب ضمن توجهدادن به ابعاد متعدد برنامهریزی درسی (بهعنوان دانش/ علم، بهعنوان نهاد/ موسسه؛ بهعنوان رشته/ تحصیلات؛ بهعنوان حرفه/ کار و بهعنوان فرایند/ فعالیت)، بنای مباحث بر فرایند (فعالیت) برنامهریزی درسی نهاده شده است.
در این کتاب، از چیستی برنامهریزی درسی بهعنوان عمل مورد نیاز اجتماعات بشری کنونی یاد میشود که در خدمت تدبیر امور و اثربخشی فعالیتهای آموزشی است و چنین عملی دارای مراحلی است که نویسنده آنها را مشتمل بر موقعیتشناسی، طراحی، تولید، اعتبارسنجی، اجرا، ارزشیابی، تغییر و تعالی برنامه درسی معرفی کرده است.