ارسطو، اولین کسی است که دربارهی شعر و هنر رسالهای جداگانه نوشت و در آن اعتراضات افلاطون را، بیآنکه نام او را بیاورد یک به یک پاسخ داد. بعضی از محققان معتقدند که مقصود ارسطو از نگارش این رساله تنها رد عقاید افلاطون دربارهی شعر و هنر است، لکن باید دانست که فیلسوف باریکبینی چون ارسطو، که همهی کوشش خود را در تحلیل فعالیتهای ذهن آدمی و در تنظیم و تبویب علوم و معارف عصر خویش به کار بسته بود، شک نیست که شعر و هنر را نیز، که از عالیترین جلوههای ذوق و روح انسانی است و تا زمان وی به پایهای بس بزرگ رسیده بود، نادیده نمیتوانست گرفت.
کتاب «دیوانه روی بام و دو نمایشنامه دیگر» شامل سه نمایشنامهٔ کوتاه است که همگی در دههٔ دوم قرن بیستم نوشته شدهاند و تا امروز نیز جزو محبوبترین آثار نمایشی در ژاپن محسوب میشوند.
اوج سفر الهی دانته، راهیابی او به بهشت است، اما دریفوس این پایانِ شادمانه را چونان چیزی تراژیک تفسیر میکند و چنان سخن میگوید که گویی شرح مصیبت میدهد. او صراحتا اعلام میکند که پایان کمدی، خندۀ رضایت است، اما ما که این خنده را از منظر نیهیلیسمِ اروپایی مینگریم، آن را نوعی تراژدیِ اشکبار مییابیم...
اسلام بهعنوان یک دین بیش از آنکه در صدد نظریهپردازی دربارۀ اخلاق باشد، متضمن هشدارهای اخلاقی است تا با اغتنام فرصت اندکی که داریم، مقصد را دریابیم و گرفتار حسرت در روز حسرات نشویم...
در زبان چیزی جز تفاوتها وجود ندارد. از این مهمتر، لازمه یک تفاوت، معمولا وجود عناصر مثبتی است که افتراق میانشان برقرار شود؛ اما در زبان فقط تفاوتهای «عاری از عناصر مثبت» وجود دارند. چه معنی را در نظر بگیریم و چه صورت را، زبان نه دربرگیرندهی مفاهیم است و در نه دربرگیرندهی آواهایی که پیش از نظام زبان وجود داشته باشند. زبان تنها تفاوتهای مفاهیم و تفاوتهای آواهای ناشی از نظام خود را دربرمیگیرد.