(بهترین داستان های کوتاه ایتالیایی)

مامان جلو راه می‌رود و من پشت‌سرش. کجا داریم می‌رویم نمی‌دانم، می‌گوید به خیر و صلاح من است. اما معلوم است کلکی در کارش است...

(فاشیسم ایتالیا)

چشم خانم! چشم. چه ساعتی قراره اونجا باشیم؟ زود که راه نیفتادیم؟ سورتمه‌سواری ِخانم. اینجا رو ببینین برف گرفته اونم چه برفی!

رامون رفت طرف بچه‌‌‌ها، جلوی يکى‌شان را گرفت و آن دوتای دیگر هم رفتند میان خانه‌‌‌ها ناپدید شدند.

قصه آنا از روسیه شروع می شود و سرمای دلهره آور آن و کارهای عجیب آنا که در تمام کتاب حضور دارد. قصه زنی که در جست وجوی عشق است.

موز وحشی داستانی است که در منطقه‌ای به همین نام در برزیل در معادن الماس می‌گذرد.

غلام نرگس مست تو تاجدارانند، خراب باده لعل تو هوشیارانند

از شیار استخوان‌هام صدای زنی بلند می‌شود