در معرفی این کتاب آمده است: «سوررئالیسم شدیدی در داستان های او مشاهده می شود، آن چنان که در بعضی نوشته ها مانند «خل بازی» خواننده ممکن است تصور کند شاید نویسنده اشتباه نوشته یا مترجم اشتباه ترجمه کرده است، ولی نه او اشتباه نوشته و نه مترجم اشتباه کرده است. با خواندن این داستان ها متوجه می شویم که مارکز از همان زمان، نوشتن صد سال تنهایی را در ذهن می پرورانده است. اسامی «ربکا» و «آمارانتا»، دو شخصیت مهم صد سال تنهایی اغلب در بعضی از این داستان ها به چشم می خورد یا مثلا در داستان «قیچی الهی» دو برادر دو قلو می بینیم که همان را توسعه داده و در صد سال تنهایی به کار برده است.