اگر در ازای از دست دادن بخشی از گذشته ات می توانستی سرنوشتت را از تو بنویسی، کدام یکی را انتخاب میکردی ؟
ایشیکا هانا در اولین روز شروع کارش به عنوان مالک جدید گروگذاری، با ویرانه ای آشفته رو به رو می شود؛ آن هم در حالی که یکی از گرانبهاترین دارایی های مغازه به سرقت رفته و از پدرش هم خبری نیست. این جاست که غریبه ای دوست داشتنی قدم به گروگذاری می گذارد؛ کسی که شبیه مشتری های دیگر نیست چراکه به جای کمک خواستن از هانا به او پیشنهاد کمک می دهد.
حالا آن دو باید در دنیایی جادویی و پر معما، نشسته بر پشت درناهای کاغذی با عبور از پلی میان نیمه شب و صبحگاه و از دل بازار شبانه ای میان ابرها به جست و جو بپردازند تا پدر هانا و انتخاب به سرقت رفته را پیدا کنند. اما هر چه به حقیقت نزدیک تر میشوند هانا بیش تر و بیش تر متقاعد می شود که باید راز شخصی اش را افشا کند و ناچار است خطر انتخابی را به جان بخرد که شاید هیچ وقت توان جبرانش را نداشته باشد.