در ابتدا ده نفر بودند که یک نامه ی رازآلود را از فردی ناشناس دریافت کردند؛ مجموعه ای عجیب و غریب از افراد کنجکاو که برای یک مهمانی آخر هفته به یک جزیره ی خصوصی کوچک در ساحل دون احضار شدند.
خودکشی ناگهانی بیوه ای در روستای کینگز آبوت، شایعاتی را به وجود می آورد با این مضامین که او، مورد اخاذی قرار داشته، همسر اولش را به قتل رسانده و رابطه ی مخفیانه ای با مردی ثروتمند به نام راجر آکروید داشته است.
متوجه شدم کنجکاوی عمیقی سرتاپای هولمز را فراگرفته است؛ از هاپکینز پرسید: «هاپکینز . . . مطمئنی این خانم ناشناس حتما از این مسیر عبور کرده؟» «بله قربان. راه دیگری نیست.»