سیصد چهار صد سال پیش یك داستانی به دنیا آمد به نام عزیز و نگار. خودش پا در آورد، از این دهان به آن دهان و از این روستا به آن روستا سفر كرد و عزیز و نگار این طوری بزرگ شدند.
کتاب ناتوان یک عاشقانهی جذاب و یک فانتزی تاریک و حماسی را در سرزمینی روایت میکند که انسانهای عادی در آن جایی ندارند، و مسابقات ناعادلانهای را بهتصویر میکشد که برای حذف آدمهای ضعیفتر برگزار میشود.
شرایط زندگی در شهر کوچکی که کش پرویت ساکن آن است، آسان نیست. او مادرش را بر اثر اعتیاد به مواد مخدر از دست داده و پدربزرگش نیز که به آمفیزم ریوی مبتلاست